برای تازه شدن دیر نیست
تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند... . موبایل یکی از آنها زنگ می زند, مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع به صحبت می کند. همه ساکت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند! زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟ زن: من الان توی فروشگاهم یک کت چرمی خیلی شیک دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟ زن: می دونی از کنار نمایشگاه ماشین هم که رد میشدم دیدم اون مرسدس بنزی که خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یکی از اون ها رو داشته باشم ... زن: شصت هزار دلار! زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای که پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره! زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوست دارم. مرد گوشی را قطع میکند. مرد های دیگر با تعجب مات و مبهوت به او خیره میشوند!
مرد: بله بفرمایید...
مرد: سلام بله باشگاه هستم.
مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر.
مرد: چنده؟
مرد: باشه اما با این قیمتی که داره باید مطمئن بشی که همه چیزش رو به راهه!
مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه میتونی بخرش!
مرد: خداحافظ عزیزم...
مرد : ببخشید این گوشی مال کیه؟!