Strict//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-strict.dtd"> مرداد 90 - برای تازه شدن دیر نیست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای تازه شدن دیر نیست

جنس: دختر

مکان: شمال اورگان، غرب ولایات المتحده

سن: بین بیست تا بیست و پنج

تحصیلات: فوق لیسانس رشته زیست شناسی، لیسانس بیوشیمی، دانشجوی دکترای میکروبیولوژی

موضوع پایان نامه: تاثیر میکرو ارگانیک های هوازی در محافظت گیاهان شاخه کریپتوناموس در برابر گرمایش جهانی

یک صحنه در حال فعالیت: دراز کشیده روی سینه، پاها باز … در حال فیلمبرداری از تغییرات سبزینه یک گیاه 4.5 سانتی متری در اراضی حفاظت شده نوادا… به مدت 7 ساعت.

فعالیت های اجتماعی: عضو انجمن طرفدارن محیط زیست دختر زیر سی سال غرب آمریکا، عضو گروه حامیان طبیعت وحش اورگان، سخنران اجلاس ماهیانه گروه دانشجویان حافظ محیط زیست، عضو انجمن فارغ التحصیلان ارشد زیر سی سال، صاحب سایت اجتماعی "فمینیست های مذکر گرا" ، شعار نویس گردهمایی های بزرگ کالیفرنیا….

آخرین باری که یک مجله مد را ورق زد: سه سال پیش…وقتی که در اتاق انتظار دفتر یک وکیل زن نشسته بود.

نوع لباس: شلوار جین..کفش کوهنوردی..تی شرت سفید با نوشته Peace Now

نوع آرایش: ترم سوم دانشگاه فهمید مانیکور پدیکور چیست!!

قد: مایکل جکسون منهای 20 سانت

تاثیر وزنی: روی کاپوت بیفتد موتور پایین می آید

تعداد اس ام اس دریافتی: روزی سه تا

موضوع قالب اس ام اس: "رسیدی خونه عزیزم؟"

موضوع جالب روی دست: موی بلند در ناحیه ساعد

موسیقی مورد علاقه: کانتری

بیماری یا نارسایی: عطسه زیاد موقع طلوع آفتاب

محتویات داخل کوله: دستمال کاغذی، گوشی موبایل بلک بری، لپ تاپ، دفتر یادداشت، عینک دودی، دو سه تا خودکار، یک هندبوک رفرنس گیاه شناسی.. بلیط مترو
.......


ایران :

جنس: دختر

مکان: شمال غرب تهران، ایران

سن: بین بیست تا بیست و پنج

تحصیلات: فوق دیپلم برق شاخه الکترونیک ، دانشجوی لیسانس کامپیوتر شاخه نرم افزار

موضع پایان نامه: تاثیر زبان برنامه نویسی C پلاس پلاس بر روابط دختر و پسر

یک صحنه در حال فعالیت: دراز کشیده به پشت روی تخت، با خودکار اشعار ترانه جدید امینم روی ساعد دست نوشته می شود.

فعالیت های اجتماعی: تجمع در یک 206 با همکلاسی ها و کل کل دست فرمان با پسری که تویوتا کمری دارد.

آخرین باری که یک مجله مد را ورق زد: دیشب، ساعت دوازده و نیم…. در خانه دانشجویی دوستان و همین الان

نوع لباس: شلوار پلنگی گشاد، تی شرت مشکی با عکس "50 سنت" ، کتانی به سایز 52

نوع آرایش:

لب : بریتنی

مو: کامرون دیاز

تتو ابرو: آنجلینا جولی

سایه: شقایق فراهانی

قد: یک چهار پایه + 20 سانت

تاثیر وزنی: روی کاپوت ماشین بیفتد…. دوباره بر می گردد بالا !

تعداد اس ام اس دریافتی: روزی 167 تا

موضوع قالب اس ام اس: جغرافیا،فمینیسم، حکومت، لباس، جک، جواهر شناسی، عشق، روابط زن و شوهر، شب، ،سلامت جسمی روحی و کلمات قصار آنتونی رابینز

موضوع جالب روی دست: جای تیغ روی مچ

موسیقی مورد علاقه: هیوی متال

بیماری یا نارسایی: سوء تغذیه، میگرن مزمن، افسردگی شدید، زخم معده، پوکی استخوان، ریزش مو، عرق کف دست، پرخاشگری

محتویات داخل کوله: کبریت، چاقو، ام پی تری پلیر، گیم دستی پلی استیشن، لاک ناخن، استون، رژ، جزوه دانشگاه،مهره مار، یک اتود، سی دی آهنگ های رضا پیشرو و زدبازی، یک بسته اولترا لایت


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 4:56 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |

ایا تاحالا هیچ کوهنوردی پرچم خودش رو روی قله دنیا نصب کرده؟


پرچم چه کشور هایی در قله دنیا تکون میخوره؟قله دنیا کجاست؟؟


ایا فاتحان قله دنیا باید قدی بلند وهیکلی تنومند داشته باشند؟یا دونوجوان با هیکل هایی نهیف


وقدهای کوتاه هم میتونند مرد قله دنیاباشند؟


سالها پیش......


دوم دبیرستان بودم؟نه سوم بودم.


وقتی تابستون رسید دوست بغل دستی من مه مثل من قدش کوتاه بود وهمیشه در ردیف اول کلاس


می نشستیم هوس کرد قله دنیا رو پیدا کنه!


شاگرد اول کلاس نبود ، زورش از همه بیشتر نبود،خیلی پولدار نبود ، پدرش مدیر عامل هیچ اداره ای نبود،


هنوز ریشو سبیلش هم در نیامده بود،مثل همه بود وقتی طنزی میگفتیم میخندید،وقتی معلم نمیومد شیطنت میکرد


،وقتی با هم بیرون میرفتیم مهمونش میشدیم ،کیک ونوشابه.


لاغر واستخوانی بود قد کوتاه وشیرین ومهربان وباصفا.


مثل همه بوداما نمی دانم چه شد که هوس کرد قله دنیا رو پیدا کند.           رفت.


ووقتی رفت که تابستان بود وهیچ کس نفهمید.


آخرای تابستان بود یک روز که رفته بودیم کیک ونوشابه بخوریم واوهم نبود که مهمونمون کنه،یکی ار بچه هابا موتور گازی


قدیمی اش از راه رسید وگفت:یکی از بچه های کلاس قله دنیار رو پیدا کرده!


اولین نفر از بچه های کلاس بود که توانسته بود قله دنیا رو پیدا کند.


همدیگر رو نگاه کردیم وهمینطور که کیک ونوشابه ها توی دستمون بود ازش پرسیدیم:


فلانی؟؟؟(که شاگرد اول کلاس بود؟)         گفت :نــــــــه


با ترس ولرزگفتیم:


فلانی؟؟(که زورش ازهمه بیشتر بود؟)         گفت:نــــــــه


با نگرانی پرسیدیم:


فلانی؟(که خیلی پولدار بود؟)                    گفت:نــــــه


با اضطراب سوال کردیم:


فلانی؟(که باباش مدیر عامل بود؟)             گفت:نـــــــــه


با ناراحتی گفتیم:


فلانی؟(که ریش وسبیلش خیلی در اومده بود؟)             گفت:نـــــــــه


باورمان نمیشد دیگرچه کسی میتوانست قله دنیا رو پیدا کند؟


چه کس دیگری میتوانست به قله دنیا رسیده باشد؟؟


با اشفتگی پرسیدیم:


پس چه کسی؟؟؟!!                    گفت:حسیــــــــــــــــن


حسین مثل همه بود وقتی طنز میگفتیم میخندید وقتی معلم نبود شیطنت میکردو.....


اما نمیدانم چه داشت که قله دنیا را پیدا کرد ونگفت که قله دنیا کجاست؟


حتی وقتی با آخرین توان خود، پیکر سوخته اش را درون خاک گذاشتیم ومن جانمازکوچکم را


با پیشانی بندی سرخ برای همیشه توی کفنش کذاشتم .


آخـــــــــــــر نگفت (قله دنیا کجاست؟)


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 4:51 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری هفتم www.pichak.net کلیک کنید


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 4:30 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |

پشت همه ی دلتنگی ها خدایی هست که داشتنش جبران همه ی نداشتن هاست....


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 4:21 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |

 روزگاریست همه عرض بدن میخواهند ...

 همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند !

 دیو هستند و ولی مثل پری میپوشند ...

 گرگ هایی که لباس پدری میپوشند!

 آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند..

عشق هارا همه را دور کمر می سنجند!

خب طبیعیست که یک روزه به پایان برسد ...

عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد ...


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 4:19 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |

داستان گفتگوی کودک و خدا




Clip2Ni.Com | داستان گفتگوی کودک و خدا

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: “می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟”

خداوند پاسخ داد: “از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.” اما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه: “اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.”

خداوند لبخند زد: “فرشته تو برایت آواز می‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.”

کودک ادامه داد: “من چطور می توانم بفهمم مردم چه می‌گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟”

خداوند او را نوازش کرد و گفت: “فرشتة تو، زیباترین و شیرین‌‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.”

کودک با ناراحتی گفت: “وقتی می‌خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟”



اما خدا برای این سؤال هم پاسخی داشت: “فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.”

کودک سرش رابرگرداند وپرسید: “شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟”

- “فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.”

کودک با نگرانی ادامه داد: “اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم، ناراحت خواهم بود.”

خدواند لبخند زد و گفت: “فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهدکرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.”

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.

او به آرامی یک سؤال دیگر از خداوند پرسید: “خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.”

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد: “نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی می‌توانی او را مادر صدا کنی.”

نوشته شده در سه شنبه 90/5/11ساعت 4:20 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |


نوشته شده در دوشنبه 90/5/10ساعت 4:27 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |

چه وضعشه آدم با خدای خودش هم نمی تونه آسایش داشته باشه!


میای دو کلمه با خدا بحرفی با این آلودگی صوتی خودتم صداتو نمیشنوی چه برسه به خدا...


میای یه سر به فیس بوک بزنی شاید اونجا بتونی یه احوالی از خدا بپرسی می بینی فیلتره!


می خوای تلفنی باهاش صحبت کنی...شنیدم تازگیا یه عده هکر تماس های تلفنی رو هک می کنن این جوری که آدم آرامش نداره!


می گی حالا هیچی که نباشه می تونم با خدا چت کنم ولی این اینترنت لعنتی که کانکت نمیشه!...مثل اینکه دوباره این لنگر کشتی ها فتاده رو کابلای اینترنت...


این جوری که فایده نداره...تنها کاری که میشه کرد اینه که خودت پاشی بری در خونش هنوز بند و بساطتو جمع کردی میخوای راه بیفتی می گن کجا؟روابط ایران و عربستان خوب نیست نمی تونی بری مکه!!!


خوووووب...حالااااا وقت چیه؟وقت اینه که دو دستی بزنی تو سر خودت...


آخه اینم دنیایه که توش زندگی می کنیم که آدم با خدا هم نمی تونه راحت باشه اینجا!!!


نوشته شده در یکشنبه 90/5/9ساعت 5:14 عصر توسط آیدا نظرات ( ) | |